منوچهر آشتياني از اساتيد جامعهشناسي دانشگاه تهران، بهمناسبت گراميداشت هفته دفاع مقدس در يادداشت خود كه در اختيار خبرگزاري فارس قرار داده، اهداف شوم صدام و ابرقدرتهاي جهان از تحميل جنگ به جمهوري اسلامي ايران را تشريح كرده است:
سيويكم شهريور سال 1359 در شرايطي كه جمهوري اسلامي نوپاي، پس از گذشت نزديك به يك سال و اندي استقرار، سرآغاز حاكميت قانوني و نهادهاي انقلابي در اركان دولت اسلامي به حساب ميآمد، به ناگاه همسايه غربي براساس فرصتطلبي و خصلت دستنشاندگي خود بر آن شد كه مطامع و خواستههاي جاهطلبانه خود را از طريق جنگي ظالمانه و تجاوزي ناخواسته بر كشور ايران و مردم آن تحميل كند.
اما حضور مردم در مقابل يورش متجاوزان از برگهاي زرين انقلاب است، كه عنوان آن هشت سال دفاع مقدس شد. دراين راستا ايمان، ظلمستيزي، ايثارگري و صبوري به نحو بسيار شايستهاي در دفاع مقدس به نمايش گذاشته شد.
اما بايد گفت كه متأسفانه در خصوص دفاع مقدس كم كاري بسيار شده است و اين رخداد مهم تاريخي ايران ناشناخته مانده چرا كه كتابهاي دفاع مقدس و جنگ تحميلي در مقايسه با آثاري كه درباره جنگهاي اول و دوم جهاني در شوروي، آلمان، روسيه و فرانسه به نگارش درآمده تقريباً يك به هزار است.
امروزه كتابهايي كه درباره جنگهاي جهاني نوشته شد؛ به حدي عظيم است كه يكهزارم آن را ما درباره جنگ ايران نكردهايم. متاسفانه برخي دفاع مقدس را از جمله رخدادهاي ديگري در نظر ميگيرند كه براي يك ملتي رخ ميدهد، كما اينكه اين كمكاري در امتداد كمكاريهايي است كه در مورد خود انقلاب اسلامي صورت گرفته است. يعني اگر يك روزي قرار باشد بحث علمي درباره دفاع مقدس كنيم؛ بايد ابتدا از انقلاب اسلامي آغاز كنيم كه خروج ما را از 2 هزار و 500 سال فرماسيون مناسبات گسترده سياسي، فرهنگي و اقتصادي به فرماسيون جمهوري در پي داشت. در واقع انقلاب اسلامي مهمترين واقعه تاريخي است كه در اين 2 هزار و 500 سال رخ داده است.
درباره جنگ جهاني دوم بيش از صد هزار كتاب، مقاله يا رساله نوشته شده و تحليلهاي دقيق سياسي، فرهنگي، اجتماعي روي آنها صورت گرفته است. همچنين در مورد آثار اين جنگها و مقدمات آن كه به برخي اتفاقات و روي كار آمدن ناپلئون بناپارت، شكست دوم و پيروزي سخت جمهوري منتهي شد، بحثهاي بسياري صورت گرفته است به طوري كه اين اتفاق در اروپا تبديل شده به حافظه زنده، نه تنها ملت فرانسه بلكه از طريق هگل و ماركس به حافظه تاريخ تمام ملتهاي اروپا تبديل شده است.
اما به دنبال خروج ما از 2 هزار و 500 سال فرماسيون شاهنشاهي و ورود به فضاي جديد جمهوري، اين جنگ رخ داد؛ يعني تمام نيروهاي ارتجاعي جهاني ـ از صدر آن امپرياليسم آمريكا گرفته تا ذيل آن صدام ـ متحد شدند كه از خروج ما از دوران 2 هزار و 500 ساله شاهنشاهي به جمهوري جلوگيري كنند و احتمالاً به وضعيت قبلي برگردانند. كما اينكه تا همين امروز هم توسط همان احمقهايي كه در آمريكا و انگليس در حال پرورشاند به دنبال اين نيت هستند و بحثهايي كه امروزه امثال «سروش» در خصوص اقليت و اپوزيسيون كه در خارج از ايران مطرح ميكنند همه در ذيل جريان برگرداندن احتمالي جمهوري اسلامي ايران به دوره شاهنشاهي است، كه قطعاً محال ممكن است.
اما اينكه چرا جنگ تحميلي؟ بايد گفت، اطلاق عنوان تحميلي به اين جنگ درست است چرا كه ما براي روشن شدن افكار عمومي بايد تاكيد كنيم، كه صلحدوست هستيم و فرهنگ ما فرهنگ جنگ طلبي نبوده. و اين عبارت چه به لحاظ تبليغاتي، چه باطني و اخلاقي غلط نيست چرا كه فرهنگ ما فرهنگ آشتي، دوستي، مهرباني و عرفاني است و جنگ با اين نوع فرهنگ مغايرت دارد.
در دفاع 8 ساله مقدس ما؛ صحبت درباره اين كه عراق به ايران حمله كرده نيست، چرا كه من جنگها را همه در يك نوع ميبينم. جنگ ايران با عراق هم در يك بحث كلي يك شكلي از جنگهاي طبقاتي است كه در كشورهاي گوناگون رخ داده و نيروهاي مرتجع و فاسد عليه نيروهاي مترقي جنگيدند كه گاهي نيروهاي مترقي و گاهي نيروهاي مرتجع پيروز شدند كه خوشبختانه در ايران نيروهاي مترقي پيروز شدند.
اما جنگ تحميلي ايران نبرد بزرگي بين نيروهاي ارتجاعي جهاني با يكي از حلقههايي كه توانسته خودش را از ميان اين نيروها بيرون بكشد و مستقل شود، بود. مثل همان حملهاي كه در روسيه شد و توانست خودش را مستقل و از سرمايهداري اروپايي جدا كند كه نظير اين دركشورهايي مثل فرانسه و مصر رخ داد.
در جهان در يك مقطع زماني حدود سي ساله در بسياري از نقاط دنيا از سودان گرفته تا مصر، الجزيره، مراكش، تركيه، ايران، چين و هندوستان نبردهاي بزرگي در تمامي اين مناطق عليه استعمار شكل گرفته كه بعضي از اين كشورها مثل روسيه موفق شدند و برخي كشورها مثل ما در انقلاب ناتمام مشروطه شكست خورديم و با وابستگي خاندان پهلوي كماكان در حلقه اسارت سرمايهداري اروپايي باقي مانديم. اما اين بار يعني در 30 سال پيش توانستيم خودمان را از اين حلقه بيرون بكشيم و مستقل شويم.
ما طي 3 هزار سال گذشته همواره سه شعار اصلي استقلال، آزادي و عدالت اجتماعي را سر دادهايم كه پس از يك دوران طولاني قيمومت خلفا، مغولان، تركان و وابستگي به غربيان بالاخره با پيروزي انقلاب اسلامي ايران استقلال را بهدست آورديم و در تلاش براي به دست آوردن آزادي و عدالت اجتماعي به طور كامل هستيم. با اين وضعيت معلوم است كه كولونياليسم جهاني براي نابودي كشوري كه از حلقه و اسارت او خارج ميشود، بسيج ميشود، كما اينكه در جنگ تحميلي، آمريكا و بسياري از كشورهاي ديگر در كنار امپرياليسم جهاني براي نابودي ايران ايستادند.
اما بايد اين نكته را در نظر بگيريم كه پيروزي ايران نتايجي دوسويه داشته؛ از يك سو امپرياليسم يا سرمايهداري جهاني از اينكه بتواند به طور مستقيم در ايران دخل، تصرف و هجمه ايجاد كنند، منصرف شد، از سوي ديگر اين بيداري را به دست آوردند كه مواظب كشورهاي اطراف ايران باشند تا در آنجا چنين اتفاقاتي رخ ندهد، بنابراين اين دو جنبه مثبت و منفي را پيروزي انقلاب داشته است.
ما ميبايستي اين دفاع را انجام ميداديم و اين استقلال را حفظ ميكرديم تا نيروهاي ارتجاعي جهان از اينكه بتوانند مستقيماً به ما هجوم بياورند منصرف شوند كه امروزه شدهاند. ولي به هيچوجه از اينكه چون نميتوانند به طور مستقيم به ما هجوم بياورند، نبايد آسوده باشيم بلكه بايد دقت كنيم كه آنها امروز به دنبال نفوذ موريانهاي هستند، كه نتيجهاش سال قبل و آشوبهاي خياباني در ايران بود.
نتيجه دفاع مقدس بعد از 30 سال هنوز براي ما همان شيريني را دارد چرا كه اين دفاع به دنبال حفاظت از حمله و هجوم ارتجاع جهاني براي بازگرداندن ايران به وضعيت وابسته قبل از انقلاب بود. اما اين داستان نبايد به هيچ وجه ما را خواب آلوده كند كه آنها بعد از شكست ارتجاع جهاني و از اينكه نميتوانند به صورت مستقيم وارد ايران شود، دست از توطئه چيني و دخالت عليه ايران برداشتهاند.
ايمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ايران به حقانيت انقلاب اسلامي و موج عظيم مردمي و 8 سال دفاع مقدس را به دنبال داشت و امروزه دفاع مقدس به دنبال حلقه مبارزات كلي و خروج ما از فرماسيون شاهنشاهي به نظام جمهوري مانند محافظي براي ايران عمل كردهاست. اما غرب دست از دخالت در ايران برنداشته بلكه بر دخالت نرم خود افزوده است و به نسبتي كه از مخالفت و دخالت مستقيم در ايران درمانده ميشود به دخالت غيرمستقيم ميپردازد.
نظرات شما عزیزان: